جدول جو
جدول جو

معنی دام عنکبوت - جستجوی لغت در جدول جو

دام عنکبوت
(مِ عَ کَ)
ابرکاکیا. تنیدۀ عنکبوت. تستۀ جولاه. (آنندراج) :
در هر سری از هوای دل شور کسی است
هر کس بدر کسی پی ملتسمی است
بی روی تو مردمان چشمم در چشم
گویی در دام عنکبوتی مگسی است.
واله هروی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تار عنکبوت
تصویر تار عنکبوت
در علم زیست شناسی رشته یا پرده ای که عنکبوت از لعاب غده های خود می تند و به وسیلۀ آن شکار خود را به دام می اندازد
فرهنگ فارسی عمید
(رِ عَ کَ)
پردۀ عنکبوت. بیت عنکبوت. نسج عنکبوت. کارتنک. دهنه. تنیدۀ عنکبوت. دام عنکبوت. تنسته. کره. کرتینه. ابرکاکیا. ابرکاکیاب. ابرکاکیان. کناغ. رجوع به ’تار’ و ’ابرکاکیا’ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تار عنکبوت
تصویر تار عنکبوت
خانه عنکبوت، دام عنکبوت
فرهنگ لغت هوشیار